تحولات لبنان و فلسطین

۱۷ خرداد ۱۳۹۶ - ۱۹:۴۵
کد خبر: 536978

«اشرف غنی» بار دیگر «طالبان» را دعوت به مذاکره کرد.

رئیس جمهورِ خون بس

قدس/مجید تربت زاده : شاید بشود میان او و رئیس جمهور پیشین افغانستان تفاوت های زیادی را پیدا کرد اما «اشرف غنی» دستکم در یک مسأله با همتای سابق خودش وجه مشترک دارد.در حالی که هنوز یک هفته از انفجار کابل و کشته شدن 150 نفر نمی گذرد ، بار دیگر به طالبان پیشنهاد مذاکره داده و گفته است : «این آخرین فرصت برای پیوستن به روند سیاسی است ...اگر برای مذاکرات صلح بیایید دولت به شما مجوز گشایش دفتر را می دهد...» شاید برای همین در ماههای نخست ریاست جمهوری اش ، برخی تحلیلگران افغان نوشته بودند: آقای غنی! نگاهت را به طالبان عوض کن... حکومت وحدت ملی نباید مانند «کرزی» در برابر طالبان عمل کند.

پشتون یا غیر پشتون؟

میان افغانها در باره گذشته ، نژاد و قبیله « اشرف غنی» اختلاف نظر وجود دارد. زندگینامه موجود در وبسایتش می گوید از پشتون های قبیله «احمد زی» است که سال 1328 در ولایت «لوگرم در جنوب کابل به دنیا آمده است. چند تایی از محققان و تاریخنویسان اما می نویسند: « در عین محلۀ کابل قدیم بنام "گذر فورمولی ها" در شمال کوههای بالاکوه زندگی زاده و بزرگ شده است. او برخلاف ادعاهای مصرانۀ رسمی اش، نه در ولایت لوگر زاده شده و نه زندگی اولیۀ خود را در آنجا گذرانیده است. پدر او (شاه پسند که بنام شاه جان و شیرآغا ملقب بود) هیچگونه رابطۀ قبیلوی معلومدار و فعال (قابل اثبات) به پشتون های کوچی یا مسکون افغانستان ندارد...».  برخی سایتهای افغانی نیز در باره گذشته ، پدر و مادر، مشاغل«غنی» و پدرش مطالبی را آورده اند که صفر تا صدش با زندگینامه خود نوشته رئیس جمهور افغانستان جور در نمی آید که البته خیلی به این گزارش ربطی ندارد!

دکتور انسان شناس

تحصیلات مقدماتی را در کابل می گذراند اما برای مراحل بالاتر به دانشگاه آمریکایی بیروت می رود و در همان دانشگاه علاوه بر تحصیل با یک دختر مسیحی لبنانی ازدواج هم می کند. مدتی در افغانستان«مردم شناسی» تدریس می کند و بعد به دانشگاه «کلمبیا» می رود ، دکتری انسان شناسی فرهنگی می گیرد و در نیویورک ماندگار می شود. بین سالهای 1983 تا 1991 در دانشگاههای آمریکا تدریس می کند و بعد در بانک جهانی مشغول به کار می شود تا به مسؤولان این بانک در باره ابعاد انسانی برنامه هایشان در کشورهای آسیایی مشاوره بدهد.

وطنم...پاره تنم

البته ربطی ندارد اما شاید بهت و شگفتی حملات 11 سپتامبر سبب می شود کار در بانک جهانی را رها کرده و به همکاری با شبکه های مختلف خبری بپردازد. سال 2002 می شود مشاور ویژه نماینده مخصوص دبیرکل سازمان ملل در امور افغانستان! تا در طراحی، مذاکرات و اجرای موافقتنامه «بن» برای تعیین دولت جدید پس از سقوط طالبان همکاری داشته باشد. در واقع او از سال 2001 به وطنش بازگشته بود تا مدتی مشاور «کرزی» ، وزیر مالیه ، رئیس دانشگاه کابل و ... باشد.

3 درصدی

بار اول در انتخابات دو دوره قبل ، نامزد شد اما تنها 3 درصد آرا را به خودش اختصاص داد. بنابراین رفت و در دولت «کرزی» مسئول برنامه «انتقال مسئولیت امنیتی از نیروهای خارجی به نیروهای داخلی» شد. در انتخابات دوره بعد اما با حساب و کتاب جلو آمد و با 37 درصد آرا به عنوان نفر دوم به دور دوم راه پیدا کرد. بدون شک جار و جنجال و بحران سیاسی انتخابات در افغانستان را به خاطر دارید. «اشرف غنی» در دور دوم رأی بیشتری از «عبدالله» آورد و کار به اعتراض و ادعای تقلب کشید و تعیین ریاست جمهوری به یک بحران و بن بست سیاسی تبدیل شد تا بالاخره وزیر خارجه آمریکا پادرمیانی کند، ریاست جمهوری «غنی» تثبیت شود و «عبدالله» نیز بخشی از قدرت را در اختیار بگیرد.

غنیِ افغانی- غنیِ غربی

داشتم سایت افغانستانی «خراسان زمین» را زیر و رو می کردم که رسیدم به مطلب زیر: « وقتی وزیر مالیه بود، درجریان مجالس وزرا، مشهور به بدخلقی و تند مزاجی بود. در ریاست دانشگاه کابل به خاطر عدم برخورد مناسب با استادان محلی دانشگاه مشهور بود. اما در ملاقات ها و گفتگو ها با مهمانان اروپایی- امریکایی اش کاملا آرام و ساده معلوم می شد... تصویر های زیادی از اشرف غنی وجود دارد که او را (تقریبا کاملا برهنه) در محضرعام در یک جوی آب در شرق افغانستان در سال 2009 نشان می دهد! چنین یک نمایش بی حرمتی از بدن، جایی در فرهنگ اسلامی افغانستان ندارد... بهار گذشته اشرف غنی یک ریش نسبتا دراز هنرمندانه را با بروت خود به نمایش گذاشت. اما در جولای تمام چهره اش تراشیده بود...» . این پایگاه اینترنتی به همین بسنده نمی کند و نوع لباس پوشیدن های بشدت متنوع و جور واجور«غنی» در داخل و خارج کشورش را هم به باد انتقاد می گیرد که : هرگز ندیدیم «غنی» لباس های افغانی را که در افغانستان می پوشد در آمریکا یا اروپا بر تن کند.

حواست به ایران باشد

وقتی به قدرت رسید – شاید به تلافی پادرمیانی «جان کری » برای ریاست جمهوری اش – اول از همه رفت سراغ امضای قرارداد امنیتی با آمریکاییها که مخالفان زیادی داشت و حرف و حدیث در باره آن زیاد بود و پیش از او «کرزی» تن به امضای آن نداده بود. با توجه به پیشینه اش انتظار نمی رفت که در روابط با همسایگان نگاه عمیقی به ایران داشته باشد. پیش از اینکه در سال 94 سفرش را به ایران لغو و به تأخیر بیندازد ، 3 بار به ریاض رفت و بعدها نیز به صورت غیر مستقیم حمایت خودش را از حمله عربستان به یمن اعلام کرد. البته اینها سبب نشد رئیس جمهور ایران از همتای کمی بدخُلقش برای سفر به ایران دعوت نکند. هر چند که تحلیلگران در همان زمان نوشتند این دیدار با دیدار های «کرزی» از ایران  بسیار متفاوت بود و ایرانی ها سعی کرده اند برخی واقعیت های موجود در منطقه و روابط دو کشور را به «غنی» یادآوری کرده و همچنین در باره حقابه هیرمند، لزوم کشت جایگزین به جای خشخاش و ... به او تذکر بدهند.

هشدار بی رمق

مدتها پیش از این گفته بود: از دیدن این همه خون در افغانستان به تنگ آمده ایم. این را البته بیراه نگفته بود اما انتظار می رود «غنی» پس از نزدیک به سه سال ریاست جمهوری هم طالبان را خوب شناخته باشد و هم دو دوزه بازی برخی قدرتها و کشورهای منطقه را. در این صورت و  یک هفته پس از انفجار خونین در کابل بازهم طالبان را به صلح دعوت نمی کند و به پاکستان به خاطر حمایت از تروریستها هشدار های بی رمق نمی دهد.    

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.